نارسیسم و نشانه های آن

نارسیسم چیست؟ و چگونه آن را در خود و نزدیکان تشخیص دهیم؟
تا حالا شده با کسی ملاقات کنید که فکر کند از بقیه برتر یا بهتر است؟ تا به حال شده با کسی صحبت کنید که تنها نظر و عقیده خودش را دنبال کند؟ تا حالا شده از کسی این جمله «اتفاقا من خیلی دوست دارم بقیه ازم انتقاد کنن» را بشنوید و به محض اینکه کوچک ترین انتقادی می کنید ازشون یا سریعا گارد میگیرند یا با سرعت نور (!) شروع می کنند به توجیه کاراهیشان؟! این افراد نارسیست هستند. یادتان هست در مقاله قبلی درباره عزت نفس سالم و ناسالم صحبت کردیم؟ در این مقاله کمیبیشتر درباره عزت نفس ناسالم که می تواند منجر به نارسیسم شود صبحت میکنم.
مهم ترین مشخصه درباره این افراد اعتماد به نفس کاذبی است که نسبت به خود دارند . به کلمه کاذب دقت کنید. می توان گفت این افراد درک صحیحی از تواناییها یا مهارتهای خودشان ندارند. بلکه یک تصویری از خودشان میسازند، و با همان تصویر زندگی میکنند. مشکل اصلی اینجاست که فاصله این تصویر خیالی با خودشان فرسنگهاست! یعنی هر چقدر اعتماد به نقس کاذب بیشتر، خودِ خیالی چیزی شبیه به سوپرمن یا بتمن می شود. فردی که قادر به انجام تقریبا همه چیز است. این افراد معمولا بسیار ایدهال گرا هستند و اگر چیزی به اصطلاح خودشان «عالی» و یا «کامل» نباشد، ارزشش را ندارد. یکی از نشانههای بارز این افراد نیاز شدیدشان به تایید است. دائم دوست دارند در جمع ازشان تعریف و تمجید شود و اگر اطرافیانشان یک وقت خدایی نکرده درگیر کاری دیگر باشند، بیصبرانه منتظرند تا دوباره مجلس تعریف و تمجید شروع شود.
جالب اینجاست بسیار نسبت به تغییر در رویه کارهای خود، لجباز و سرسخت هستند. به ندرت میتوان آنها را به انجام کاری تشویق و یا از انجام کاری بازداشت. چرا؟ چون به نظر خودش: «من خودم بهتر از بقیه میدونم باید چیکار کنم.» معمولا اگر هم کاری انجام دهند که به نتیجه مطلوب ختم نشود، سریعا شروع به سرزنش میکنند. از درو دیوار و این و اون شروع میکنند با تمام توان، که ثابت کنند: مشکل از من نبود که اینطوری شد. اگر فلان اتفاق نمیافتاد یا فلان کس فلان حرف رو نمیزد یا اگر حواسم پرت نمیشدو … مطمئنم به اندازه کافی از این بهانهها برای توجیه اشتباهاتشان شنیدهایم.
یک نارسیست ذاتا یک حس «خود مهم پنداری» جالبی دارد! یعنی باید همیشه نقش اول تمام سناریوها باشد تا خیالش راحت شود. حسی از درون دارد که به او میگوید از بقیه مهمتر، برتر، داناتر، باهوشتر، و از همه مهمتر یک چیز خاصی دارند که آنها را از بقیه متمایز میکند. از همین روست که معمولا کلاس، معلمها ، رویههای معمولی را برای خود کم می بینند و همیشه دنبال چیزی هستند که به قول خودشان لیاقتشان است.
نارسیست معمولا در تعریف کردن از تواناییهای خود بسیار اغراق میکند. بزرگ گویی هیچ وقت او را رها نمیکند. اگر دقت کنید وقایع و داستانها را طوری تعریف میکند که حتما به یاد شما بیاورد که چقدر کارهای بزرگی کرده و چقدر توانمند است. کلا همیشه خودش نقش اول، و بقیه سیاهی لشکر!
این مواردی که بالاتر اشاره کردم، بیشتر مربوط به خصوصیات شخصی نارسیست است. از اینجا بیشتر به نوع ارتباط این افراد با بقیه و تاثیری که میتواند روی نزدیکانش بخصوص پارتنرش داشته باشد، میپردازم.
از آنجایی که او در فاصلهای زیاد با واقعیت زندگی میکنند، واقعی مسائل برایش بسیار مشکل است. پارتنر او نیز از این قاعده مستنی نیست. همین جاست که داستان خطرناک میشود. نارسییت نمی تواند خود واقعی شما را ببیند. بلکه تصویری از شما که قبلا در ذهن خود خلق کرده است را دائم در ذهن خود میپروراند. یعنی چه خصوصیات خوب و چه بد شما در چشم این آدم معنای متفاوتی به خود میگیرد. گاهی هم انقدر خودشیفتگی شدید میشود که شما را بسیار از آنچه هستید، بهتر و باهوشتر و زیباتر و خوشهیکلتر و … میبیند. چرا؟ چون او شما را انتخاب کرده است! چون شما پارتنر او هستید. شما به واسطه اینکه در رابطه با او هستید، دارای این همه فضایلید!!! اگر پارتنر او نباشید دیگر آن آدم خوب و زیبا و خوشهیکل و … نیستید!!!! به همین سادگی… این آدم درباره تعریف از دوستانش نیز اغراق میکند. چون دوستانش با او در رابطه هستند پس باید آدمهای خوبی باشند. مثل خودش که استثنایی و کامل و همه چیز تمام است! خلاصه که حواستان باشد اگر با کسی بودید که شما را از آنچه هستید با این اختلاف بهتر و شایستهتر(!) دید، متوجه شوید که اینها همه از برای اوست!
با این افراد تلاش کنید که همیشه مرزهای رابطه را خودتان مشخص کنید و هرگز هم آنها رد نکنید. اگر دوست یا اطرافیانتیان نارسیست هستند سعی کنید روابطتان را دورتر کنید، ولی اگر پارتنرتان اینطوری بود (که امیدوارم که نباشد!) نگذارید خط قرمزها و مرزهایتان را رد کند. اگر این کار را کرد، از او فاصله بگیرید و یا به او یادآوری کنید که باید به خواستههای شما احترام بگذارد. بهتر است اگر میخواهید به این افراد انتقاد کنید با لحنی بسیار آرام، و دور از کوچکترین تهدیدی صحبت کنید. ابتدا با تعریفی واقعی از تواناییهایشان و سپس اشارهای کوچک و غیرمستقیم به معایبشان بحث را تمام کنید. مطمئن باشید نمیتوانید به راحتی بحثی منطقی درباره مشکلات و معایبشان داشته باشید. از همه مهمتر به عنوان کلام آخر، این افراد بسیار آسیبپذیر هستند و چگونگی عشق صحیح به خود را بلد نیستند. یادتان باشد رفتارهای توهینآمیز و یا تحقیرآمیزشان، بیشتر از حقارت درونی است که تمام مدت در خود حس میکنند. سعی کنیم با شناختن این افراد ابتدا آنها را درک کنیم، و سپس با راهنماییهای درست به بهبود کیفیت زندگیشان کمک کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.